شبکه افق - 4 آذر 1300

هزینه "بسیجی ماندن" (از "بسیح علمی" تا "بسیج اخلاقی")

دانشگاه آزاد مشهد _ به مناسبت هفته بسیج 1396

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بعضی از کسانی که بعدها دچار اشتباهات بزرگ شدند یا خواهند شد یا خواهیم شد یا حتی خیانت، خیانت مالی به بیت‌المال و اموال عمومی، گاهی می‌بینیم بعضی از این‌ها وقتی 20- 30 سال جوان بودند از من و شما، انقلابی‌تر، دوآتیشه‌تر و ضدفسادتر بودند. بعد از 20- 30 سال سراغ‌شان برویم باور نمی‌کنیم که این همان آمدم است. همه ما یواش یواش خائن می‌شویم هیچ کس از شکم مادرش خائن به دنیا نمی‌آید. همه کسانی که خیانت کردند بروید ببینید در زندگی‌شان به تدریج کجاها اشتباه کردند و کجاها انتخاب نادرست انجام دادند، کجاها مراقبت نکردند و نکردیم که این‌طوری شد. کسی که ممکن است 30 سال پیش شهید می‌شده و تا مرز شهادت رفته، یک مرتبه تبدیل به یک آدم دزد می‌شود. خیلی‌ها هم نه مثل همان موقع پاک ماندند و این پاکی ارزش آن بیشتر از آن پاکی است چون 30- 40 سال زندگی کردند در مسیر یک زندگی عادی آدم پاک بماند این خیلی سخت‌تر از آن است که آدم در انقلاب یا در جنگ سالم بماند آن‌جا فاسد شدن سخت بود چون همه آدم‌های صالح بودند و محیط، محیط سالمی بود و همه در جبهه بلند می‌شدند و نمازشب می‌خواندند همه صحبت از مرگ و شهادت و اخلاق و صفا و برادری بود و آن‌جا در جبهه ناپاک بودن سخت بود پشت جبهه که زندگی عادی در جریان است و پس از جنگ، خادم و خائن خیلی به راحتی از هم تشخیص داده نمی‌شوند و شرایط عادی است دیگر مارش نظامی نمی‌زنند دیگر احساسات نیست آن‌جاست که پاک ماندن خیلی سخت‌تر است. لذا در روایت داریم که آن‌هایی که سالم و پاک زندگی کنند در عرصه اقتصاد، سیاست، خانواده، بخصوص مدیریت، و پاک بمانند این‌ها هر روزشان پاداش مجاهد دارند و هر سال پاداش شهید دارند چون این جهاد اکبر است آن جهاد صغیر بود آن نبرد کوچک بود این نبرد بزرگ است این خیلی سخت‌تر است که آدم 20- 30 سال وسط بازار باشد ولی حق هیچ کس را غصب نکند و دروغ نگوید. وسط سیاست باشد پاک بماند، وسط حکومت باشد وسوسه نشود. این خیلی ارزش دارد.

نکته بعدی این که دولت اسلامی صفر و صدی نیست مثل یک فرد متدین است الآن تک ما و شما، الآن شما هر کدام خودتان را متدین می‌دانید یا بی‌دین؟ هرکسی خودش را بگوید. ما می‌گوییم از جهاتی متدین هستیم از جهاتی بی‌دین هستیم یا شل دین و کم دین هستیم! صفر یا صد نیست. معصوم(ع) صد است و شاید تقریباً کسی صفر نباشد. بدترین آدم‌ها یک کارهای خوب و یک حرف‌های خوب در زندگی‌شان دارند. این خاکستری یا متمایل به سفید است یا متمایل به سیاه می‌شود یک طیفی است. در مورد شخص همین‌طور است. اگر اسلام عملی بود خب بگو یک آدم صددرصد مسلمان نشان بده، اسلام در ساحت فردی و در ساحت اجتماعی و در ساحت حکومتی و دولتی، فرض کنید در هر کدام هزارتا شاخص و نمره داریم. صدتا صفت می‌خواهد. در یک صفات آن حاکمیت موفق بوده است و جموری اسلامی نمره 20 آورده است در یک مواردی 16- 17 بوده, مواردی بوده که لب مرزی بوده و مواردی هم بوده که تجدید آورده است. مسئولین جمهوری اسلامی در یک مواردی هم تجدید شدند. دولت به دولت، آدم به آدم، حتی زمان به زمان، همان یک شخص یا همان یک گروه تفاوت کردند. راجع به دولت اسلامی چطوری داوری کنیم؟ همان‌طوری که راجع به یک شخص مسلمان داوری می‌کنیم. مثلاً راجع به صفات شخصی می‌گویند یک انسان مؤمن به لحاظ اخلاقی مثلاً 30 تا صفت برایش می‌شمارند. مثلاً می گویند حسود نباشد، خسیس نباشد بخشنده باشد. دروغ نگوید و مال حرام نخورد عصبانیتش را کنترل کند. خب گفتن این‌ها آسان است حالا هر کدام از ما به خودمان نمره بدهیم هرکسی خودش خودش را می‌شناسد. قرآن می‌فرماید: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» (قیامه/ 14)؛ انسان بر خودش بیناست و خودش، خودش را می‌شناسد. «وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» ولو هزارتا عذر بیاورد. عذر را برای دیگران می‌آوری برای خودت که نمی‌توانی عذر بیاوری قرآن می‌فرماید همه‌تان خودتان را می‌شناسید برای بقیه فیلم بازی می‌کنید برای خودتان که نمی‌توانید فیلم بازی کنید «وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» ولو هزارتا عذر به طرف مخاطب پرتاب کنی خودت که می‌فهمی کی هستی. الآن مثلاً شما هر کدام در ذهن خودتان نسبت به خودتان نه به دیگران نمره بده، چون می‌گویند در مورد دیگران قضاوت نکنید. ما روایات زیادی که داریم که دیگران را قضاوت نکنید تو یک چیزی در یک مقطعی یا یک جایی، یک وقتی دیدی یا شنیدی، زود تعمیم نده، و سریع راجع به اشخاص قضاوت نکن. ببینید این حرام‌هایی که می‌گویند غیبت حرام است، تهمت حرام است، سوء ظن و بدبین شدن حرام است، تجسس در حریم خصوصی افراد حرام است، همه این‌ها برای چیست؟ برای این که دارید یک کسی را قضاوت می‌کنید و او خودش نیست که از خودش دفاع کند. غیبت یعنی همین. یعنی شرف یک انسانی را داریم منکوک می‌کنیم به ساحت و کرامت او حمله می‌کنیم و او نیست که از خودش دفاع کند. این را گفتند که خداوند می‌گوید گناه کبیره است مثل خوردن مرده و جنازه او. مرده‌خوری است. خب این را گفتند هرکسی این کار را می‌کند دیگر عادل نیست. من الآن می‌پرسم اصلاً بین ما و شما آدم عادلی هست؟ بین شما کسی هست که ادعا کند که پشت سر هیچ انسانی، هیچ چیزی نگفته است؟ و نمی‌گوید؟ کسی هست؟ دستش را بلند کند تا معلوم شود چندتا دروغگو داریم! خب این یکی از احکام الهی است که می‌گوید حریم انسان‌ها را حفظ کن. هرکس که هستند وقتی نیست و حضور ندارد تا از خودش دفاع کند راجع به هیچ کس حرف نزنید و افراد را قضاوت نکنید. به ما می‌گویند هیچ کس را قضاوت نکنید.

در روایت می‌فرماید به خودتان بدبین باشید به دیگران خوش‌بین باشید این اخلاق اسلامی است. می‌گویند مؤمن کسی است که به همه حسن ظن دارد یعنی حرفها و کارهای همه را حمل بر صحت می‌کند می‌گوید منظورش حتماً مثبت بود نه منفی. من درست متوجه نشدم. بعد می‌فرماید مؤمن خودش را باید همیشه خودش را متهم کند. پیش خودش نه این که پیش دیگران آبروی خودش را ببرد. یعنی هر کاری می‌کند خودش را محاکمه کند که برای چه این کار را کردی و برای چه این حرف را زدی. کلاه خودت را بردار. این اخلاق اسلامی است. البته حسن ظن به دیگران به معنای ساده‌لوحی نیست که کلاهت را بردارند. شعور وضریب هوشی باید داشته باشی اما اخلاق اسلامی می‌گوید دیگران را قضاوت نکنید. در روایت ما می‌گویند راجع به هیچ کس مسطمئنن نباشید که جهنمی است یا بهشتی است. ولو از یک آدمی کارهای بدی دیدید و کارهای خوبی دیدید قضاوت قطعی نکنید. چون معلوم نیست که تا آخر عمر چه اتفاقاتی می‌افتد و او چه رابطه‌ای با خداوند دارد. و شاید او برگردد. توبه یعنی برگشت. این مسیر را برگردد و شما که آدم متدینی بودید آن آخر کاری همه چیز را خراب کنید و زیر پا بگذارید. لذا آن وقت ممکن است که کسی بگوید اگر نباید راجع به افراد قضاوت کرد پس ما موضع نگیریم همه را بگوییم خوب هستند صلح کل! پس نهی از منکر، اعتقاد، اعتراض، انقلاب و مبارزه چیست؟ نه؛ آن راجع به عمل افراد است. ما برای درست یا نادرست بودن اعمال، مواضع و سخنان اشخاص ملاک داریم. قضاوت باید بکنیم که این عمل منکر است یا معروف؟ من باید با آن مبارزه کنم یا باید با آن همراهی کنم یا باید بی‌طرف باشم؟ آن‌جا ارزش‌ها مشخص است. اما آدم‌ها ما از درون آدم‌ها از گذشته‌شان از آینده‌شان خبر نداریم. راجع به اشخاص، قرآن و روایات ما می‌فرمایند که قضاوت قطعی نکنید اما اگر می‌بینید الآن دارد یک فعل خوبی انجام می‌دهد و در مسیر درست است او را کمک و حمایت کنید. اگر در مسیر غلط است و مواضع نادرست و فعل فاسد انجام می‌دهد جلوی او بایست و با این کارش مبارزه کن حتی اگر مجبور شدی می‌جنگی. اما این که عاقبت این شخص چه می‌شود ما نمی‌دانیم! عاقبت خود من چه می‌شود من هم نمی‌دانم! فرمودند هیچ کدام مطمئن نباشید تا آخر، در چه مسیری خوب یا بد هستید! درست یا نادرست. ببینید چقدر قشنگ است هم ما راجع به هیچ کس قضاوت قطعی نمی‌کنیم هم حقوق همه را رعایت می‌کنیم و هم وظیفه انقلابی و مکتبی‌مان را عمل می‌کنیم یعنی می‌گوییم این دوست است این دشمن. این جبهه دوست است این جبهه دشمن است. این حق است این باطل است. این عدل است این باطل است. من موضع می‌گیرم، من بی‌طرف نیستم. من سیاسی هستم، انقلابی هستم، وظیفه شرعی دارم مثل این که نماز می‌خوانم در انقلاب و در مبارزات اجتماعی حضور پیدا می‌کنم همه‌اش امر به معروف و نهی از منکر است هنر هم همین‌طور است, سیاست هم همین‌طور است، رسانه هم همین است. بعضی از هنرها و رسانه‌ها و احزاب سیاسی، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند یعنی دعوت به ارزش‌ها و مبارزه با ضد ارزشها و بعضی‌هایشان برعکس هستند امر به منکر و نهی از معروف می‌کنند! یعنی هنر، رسانه، سینما، حزب، جریان‌هایی هستند که جلوی ارزش‌ها می‌ایستند. خب من و شما باید با آن‌ها مبارزه کنیم و به این‌ها کمک کنیم. ضمن این که از این‌ها هم انتقاد کنیم و اصلاح کنیم کمک کنیم آن‌ها هم اصلاح شود. قضاوت قطعی نمی‌کنیم اما موضع می‌گیریم و به وظیفه‌مان عمل کنیم. خب حالا راجع به اشخاص شخصی، حالا شما ده‌تا صفت اخلاقی بگویید خودتان به خودتان نمره بدهید. مثلاً یکی می‌گوید من به لحاظ شجاعت ترسو هستم به لحاظ بدبینی و سوء ظن داشتن و بدبین بودن به ادم‌ها احساس می‌کنی مریض هستی همه را بد می‌بینی یا ساده‌لوح هستی همه را خوب می‌بینی، یا واقع‌بین هستی. قضاوت مطابق با واقع می‌کنی به وظیفه‌ات عمل می‌کنی، نه کلاه سرت می‌رود نه سواری به کسی می‌دهی و نه همه را سیاه و بد و فاسد و دشمن می‌بینی، همه را خطر می‌بینی. حسادت، حرص چقدر می‌زنی؟ خب هرکسی به خودش یک نمره می‌دهد، حریصی؟ خسیسی؟ یا جوادی؟ بزرگی؟ روح‌تان بزرگ است. جواد کسی است که روحش بزرگ است هرچه دارد با دیگران تقسیم می‌کند جواد کسی است که کرامت انسان برایش مهم است. فراتر از عدالت، بیش از حقوق دیگران از حقوق خودش می‌زند و به دیگران می‌دهد این جواد است. خب شما می‌گویید ما ده تا صفت اخلاقی و فضیلت اسلامی در شخص داریم مثلاً من در 4 تای آن قبولی می‌گیرم، در حد لب مرزی ناپلئونی، توی دوتای آن مثلاً نمره‌ام 19 و 20 است و در چهارتای آن تجدید هستم. خب الآن من به عنوان یک شخص اسلامی هستم یا نیستم؟ هستم و نیستم. از بعضی جهات هستم و از بعضی جهات نیستم و از بعضی جهات بهترم. حکومت هم همین‌طور باید نمره داد. الآن این حکومت اسلامی است یا غیر اسلامی است؟ از جهاتی اسلامی است و از جهاتی باید اسلامی بشود اسلامی نیست. از یک جهاتی که اسلامی است باید اسلامی‌تر بشود اسلامی نمره 12 باید اسلامی نمره 18 بشود. این قضاوت درست می‌شود. این دوتا مقدمه را عرض کردم آن وقت این که چه اسلامی و چه غیر اسلامی است بخصوص در حوزه دولت و سیاست و مشروعیت، این هم باید خیلی دقت کرد. همین‌طور حرف‌هایی که از اطراف زده می‌شود و نوشته می‌شود و گفته می‌شود اشخاصی به اسم سخنگوی دین، اشخاصی به اسم روشنفکر و نواندیش دینی کسانی به اسم مجلس گرم‌کن مذهبی، همه نظریه‌پرداز دینی شدند بی‌سواد و باسواد. این هم یکی از مشکلات است در همه کارها فهمیدند که تخصص لازم است مثل این که راجع به دین حرف زدن احتیاج به سواد و شعور و عقل و ضریب هوشی ندارد. هر کس هر وقت هرچه گفت، گفته، اسلام تعریف می‌کند. یک مداح و روضه‌خوانی که از معارف اسلامی خبر ندارد درس حوزه درست نخوانده، یا یک منبری ساده که سه – چهار سال در حوزه بوده معمم شده، نه فقه درست خوانده، نه اصول خوانده، نه ادبیات خوانده، کلمات عربی را درست نمی‌خواند. نه فلسفه، نه کلام، نه عرفان، نه تفسیر، نه حدیث، نه تاریخ، هیچی. تا آن عالم دین یا حتی آن منبری و یا حتی آن منبری که باسواد است و زحمت کشیده در حد همان مداحی و در حد همان منبری‌اش آن هم در حد استادی‌اش. یا یک دانشگاهی مسلمانی که سی سال روی این قضایا از جهات مختلف مطالعه کرده است خب این‌ها حق ندارند هر دو مثل هم حرف بزنند. یک کسی که چهل سال – سی سال روی این مسائل عمر گذاشته روزی 12 ساعت – 15 ساعت در حوزه‌های مختلف کار کرده و در 10- 12 رشته مربوط به معارف اسلامی صاحبنظر است این حرف بزند و یک آدم‌های الکی که توی کل عمرشان 7- 8 تا مقاله خواندند و 2- 3تا کتاب ناقص،30 سال- 20 سال پیش خوانده و مدام در این سایت‌ها و فضاهای مجازی است کل مطالعات او اینترنت است. پخش و پلا، حرف‌های حساب، چرت و پرت، حرف‌های ناحساب، همین‌طور از همه چیز اطلاعات داشته باش هیچ چیز را هم در واقع نفهمی چیست؟ الآن دانشمندان فضای مجازی این‌طوری هستند. راجع به همه چیز هم بشنو و بخوان و هم اظهار نظر کن و کامنت بگذار در حالی که راجع به هیچی هم چیزی سرت نمی‌شود ولی در همه مسائل متخصصی. پدر علم را این‌طور کارها و گشت و گذارها درمی‌اورد. این ولگردی است. در منابع اسلامی وقتی صحبت از رهبران می‌شود که یک مردمی را می‌خواهند بر آن‌ها حکومت کنند و مدیریت کنند، اینها باید خیلی صلاحیت‌ها داشته باشند و الا تو چرا برای من تصمیم می‌گیری چون هم که مثل من هستی. تو نه سوادت از من بیشتر است نه تقوایت از من بیشتر است همان کارهایی که من می‌کنم تو هم می‌کنی، من خودم را نمی‌توانم کنترل کنم تو هم نمی‌توانی کنترل کنی، چرا تو رئیس ما بشوی. چرا تو برای من تصمیم بگیری؟ چرا من برای تو تصمیم نگیرم؟ این سؤال مهمی است پرسش از مشروعیت حاکمان است اصلاً فرض کن همه هم به تو رأی دادند تو حق حاکمیت بر من پیدا می‌کنی؟ تو که یک آدمی هستی از من ضعیف‌تر هستی این که یک عده‌ای تو را باور کنند این کافی است برای این که تو رئیس بشوی و برای من در ابعاد مختلف زندگی و اجتماعی من تصمیم بگیری؟ نه کافی نیست. رضایت و رأی اکثریت لازم است اما کافی نیست باید صلاحیت داشته باشی علمی و عملی. این‌ها از شرط‌های دولت اسلامی است هرچه این درجه علمیت علم و عمل بالاتر باشد آن دولت اسلامی‌تر است، پایین‌تر باشد آن دولت کمتر اسلامی است تا به یک حد نصابی برسد که دیگر دولت اسلامی نیست ولو اسم آن اسلامی باشد. مواظب باشیم یک وقت یک جمهوری اسلامی نداشته باشیم که روی کاغذ جمهوری اسلامی باشد و بیرون جمهوری اسلامی نباشد. انقلابی ماندن معنی‌اش همین است مراقب آن باشید. وقتی اهل بیت می‌فرمایند که «نَحنُ خُزّان علم‌الله» ما آرشیو علم الهی هستیم. منبع و مخزن این علم هستیم. «نحنُ تَراجمه وحی‌الله» ما هر چه می‌گوییم مستقیم یا غیر مستقیم داریم وحی و پیام خداوند و سخن خداوند را برای شما ترجمه می‌کنیم و توضیح می‌دهیم و تفسیر می‌کنیم «نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِاللّه‏» صحبت از ولایت امر الهی است وقتی صحبت از ولایت می‌شود «وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللّه» یکی صحبت از علم است «وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللّه‏» ما صندوق وحی الهی هستیم این‌جا به این دلیل داریم حرف می‌زنیم وقتی صحبت از حجّیت و امامت می‌شود و الا ما به خودمان اجازه نمی‌دهیم که بگوییم رهبر شما هستیم و به ما اقتدا کنید چیزهایی می‌دانیم که بشر نمی‌داند. اگر کسانی ارتباطی با این منبع معرفت ندارند این‌ها ارتباطی هم با منبع مشروعیت ندارند. چون مشروعیت با این به حقیقت وصل است وقتی این‌ها را نمی‌دانی و وارد نیستی و عمل نمی‌کنی خلاف این را حرف می‌زنی مشروعیت‌تان هم زیر سؤال می‌رود همان‌طور که معقولیت‌تان هم زیر سؤال می‌رود. اصل دوم در دولت اسلامی این است که هیچ کس در هیچ سطحی در حاکمیت حق ندارد بدون علم اظهار نظر کند. می‌دانید ما از این جهت چه زمانی اسلامی می‌شویم؟ وقتی هر کس در رسانه‌ها و بخصوص به عنوان دولت و حاکمیت راجع به هر مسئله اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، خانواده، سیاست خارجی، نظامی، اظهار نظر می‌کند باید بتواند استدلال کند باید بدانیم بر اساس چه این را گفتی و این حرف را زدی؟ در دولت اسلامی نباید اجازه بدهید هر کسی هر چیزی به زبانش بیاید بپراند بعد هم امضاء اسلام و دولت اسلامی پای آن بگذارد. چه گفتی؟ دوباره سکوت کن و برگرد. چه گفتی؟ این را گفتم. معنی‌اش چیست این جمله اصلاً معنی دارد؟ چون گاهی اوقات جمله‌هایی می‌گویند که ظاهر آن معنی دارد یک مقدار فکر کنید اصلاً جمله معنی ندارد و تناقض در آن است اگر آدم بخواهد به چشم مسلح نگاه کند به چیزهایی که نوشته می‌شود و با گوش مسلّح گوش کند و مسلّح به نظریه، مسلّح به دقت گوش کند به خدا بسیاری از حرف‌هایی که هر روز داریم می‌گوییم و می‌شنویم، حرف مفت است! اغلب حرف‌هایی که می‌زنید و می‌شنوید اصلاً استدلالی برای آن ندارید و استدلالی برای شما نشده است. همان‌طوری کلمه‌ها به سمت همدیگر پرتاب می‌شود. بازی با کلمات. خب این یک اصل دیگر. پیامبر(ص) فرمودند: «مَن أفتَى الناسَ بغیرِ عِلمٍ...ّ»هر کس در هر موردی فتوا بدهد، نظریه بدهد و بدون علم حکم کند و نتواند استدلال کند سطحی و شعاری حرف بزند و رد بشود، شعار خوب است ولی شعاری حرف زدن بد است. شعار پرچمی است که وقتی بلند می‌شود جهت را تشخیص می‌دهیم همیشه باید مراقب باشیم که جای شعار حق و باطل عوض نشود. بعضی‌ها شعارهای انقلاب را دارند عوض می‌کنند و دارد عوض می‌کنند، نباید بگذارید. ولی شعارزدگی بد است. پیامبر(ص) فرمودند هر کس در هر موردی که به جامعه و به مردم مربوط می‌شود «الناس»، ناس یعنی کل جامعه، کل کشور، کل جامعه، کل بشریت، هرکس راجع به موضوعی بدون علم، بدون استدلال، بدون تخصص و آگاهی حرف می‌زند «کانَ ما یُفسِدُهُ مِن الدِّینِ، أکثَرَ مِمّا یُصلِحُهُ» مطمئن باشید صدمات آن از خدمات آن بیشتر است. این هم اصل دوم دولت اسلامی.

راجع به واردات و صادرات، گمرک، بانک، بیمه، راجع به ازدواج، طلاق، اعتیاد، راجع به مسکن، راجع به این مباحث و راجع به فرهنگ دینی، هر کسی هر چی دلش می‌خواهد به اسم دین می‌گوید، دور، دور دین و دین‌بازی و حرف‌های دینی است. هرکسی هرچیزی می‌خواهد می‌گوید و یک لعابی از دین و مذهب روی آن می‌ریزد. پیامبر(ص) فرمود مراقب باشید که هر کسی اجازه ندارد راجع به هر چیزی راجع به هرچیزی نظر بدهد! همین‌طوری همه راجع به هر چیزی اظهار نظر می‌کنند و رهنمون می‌دهند و نظریه‌پرداز می‌شوند! مخصوصاً بعضی‌ها وقتی مسئول می‌شوند نظریه‌پرداز می‌شوند. یک وقتی یک آدم در حوزه یا دانشگاهی معمولی است بعد یک مرتبه رئیس می‌شود یک مرتبه نظریه‌پردازی‌ها شروع می‌شود بعد این چاپلوس‌های اطراف هم در رسانه‌ها می‌گویند نظریه پرداز بزرگ! برجسته تاریخ! در تاریخ بشر چنین کسانی نیامدند! هر کلمه‌اش مروارید است! نگاه کنید چه می‌گوید! و... خب آقا چه می‌گوید حرف مفت دارد می‌زند! تازه بعضی از چیزهایی هم که می‌گوید از توی کتاب‌ها این جمله‌ها را پیدا می‌کند و خودتان هم سواد ندارید که این جمله‌هایی که با هم می‌گذارید که این در سخنرانی‌اش بگوید این جمله‌ها خودشان با هم تناقض دارند ولی قشنگ است. قشنگ باشد تناقض مهم نیست می‌خواهند سخنرانی کنند مطلب کم می‌آید! گفت وقت زیاد است و مطلب کم! خب بعد باید بروند برایشان مطلب بیاورند. آن‌ها هم که سواد ندارند همین‌طور چهار – پنج‌تا از توی کتاب‌ها و مقالات و سایت‌ها چیزهایی برمی‌دارند آن طرف هم که به اندازه کافی سواد ندارد اشراف ندارد خودش نمی‌داند که این را از کجا برداشتند می‌بیند قشنگ است! جمله‌های قشنگ انتخاباتی! بعد خود او هم نمی‌فهمد این جمله‌ها وقتی در انتخابات از طرف رئیس کشور یا رؤسای کشور مطرح می‌شود این‌ها چه عواقبی دارد، اینها چه باری دارد به لحاظ مضمونی چه لوازم و ملزوماتی دارد؟ این جمله‌ای که تو می‌گویی قافیه‌اش درست اما خودش هم درست بود؟ اصلاً می‌توانی؟ حالا بتوانی اصلاً درست است؟ اصلاً این حرف درست بود؟ بعضی شعارها و بعضی جمله‌ها در انتخابات مشهور می‌شود در این مناظره‌ها و دعواها می‌ماند و اینها جملات خطرناکی است، من در انتخابات مختلف از این جمله‌ها شنیدم. منتهی نمی‌خواهم بحث شخصی بشود عرض نمی‌کنم.

یا این‌هایی که مخصوصاً راجع به دین حرف می‌زنند چه راجع به آدم کم سواد متعصب دینی، یک روایت دیده، کل اسلام برای او همان یک عبارت شده است! این یک بخشی از مطلب است و هزارتا روایات و مطالب دیگر در همین موضوع است آن ها را تو اصلاً ندیدی، نمی‌فهمی. همه این‌ها را باید با هم ببینیم مگر اظهار نظر کردن راجع به این مسائل آسان است!و 30 سال باید کار کنید. همین‌طور کتاب را برمی‌دارید آیه و حدیث، یک ترجمه تحت‌اللفظی می‌کنی اصلاً نمی‌فهمی این در چه موضوعی است با کدام آیات و روایات دیگر وصل است هندسه عقلی آن در این جامعه کجاست؟ مخاطب آن کیست؟ الآن چه شرایطی است؟ الآن تو این را می‌گویی او چه برداشتی می‌کند؟ آیا واقعاً معنی روایت را برداشت می‌کند یا چیز دیگری از آن می‌فهمد؟ هیچی. پیامبر(ص) فرمودند هرکس اظهار نظر دینی کند «و هُو لا یَعلَمُ الناسِخَ مِن المَنسوخِ، و المُحکَمَ مِن المُتَشابِهِ، فقد هَلَکَ و أهلَکَ» چه بعد از چه آمده؟ آن روایت، آن مضمون، آن حکم، راجع به چه زمانی و چه کسانی بوده است؟ بعدش این حکم‌ها راجع به همان آمده، این مفهوم او را تفسیر کرده، محدود کرده، یا توسعه داده، مقید کرده، مشروط کرده، شرط را نمی‌بینی و جمله را می‌بینی و زود معنی می‌کنی می‌گویی اسلام این را گفت؟ می‌بافی؟ فرمود هرکس این کار را انجام بدهد اصلاً نمی‌فهمی مفاهیم و ارزش‌های اسلامی، احکام، مفاهیم بعضی‌هایش محکم است و بعضی‌هایش متشابه است. متشابه یعنی دوپهلو و چندپهلو است. بعد متشابه را باید به محکم ارجاع بدهی، باید به محکمات وارد باشی تا بتوانی این متشابه را بگویی از این سه – چهارتا احتمال این احتمال درست است. معنی آیه و حدیث این است نه آن چیزی که تو فهمیدی! برعکس می‌چسبند... خود قرآن می‌فرماید این‌هایی که مریض و بیمار هستند به متشابهات می‌چسبند! محکمات را ول می‌کند و بعد محکمات را خراب می‌کنند تا با متشابه با تفسیر و قرائت خودش سازگار بشود منافعش تأمین شود. پیامبر(ص) فرمودند این کسانی که این چیزها را نمی‌فهمند همین‌طور شروع می‌کنند و از دین و قرآن حرف می‌زنند که دین این را گفته, چه به اسم متحجر و چه به اسم نواندیش و روشنفکر دینی، حالا تو هر رشته‌ای که در دانشگاه خواندی سواد اسلامی نداری که اظهار نظر دینی می‌کنی آقای نواندیش! بعضی از این نواندیش‌ها و روشنفکران دینی مشهور ما، قران را از رو بلد نبودند و نیستند بخوانند. آیه قرآن را غلط معنی می‌کردند. فرق اِعراب قرآن و این که در معنا چه تأثیری می‌گذارد نمی‌فهمیدند. ما انواندیش دینی داشتیم که نماز نمی‌خواند ولی نواندیش دینی است! طرف حجاب ندارد روزه نمی‌گیرد ولی نواندیش دینی است! این‌طوری که نمی‌شود هرکس هر چی در مورد دین گفت بگوییم این روشنفکر دینی است. خب این چیزهایی که به اسم نواندیشی دینی – نه همه بعضی‌ها – می‌گویند و از آن طرف یک عده روی منبر، در حین مداحی حتی به عنوان یک عالِم دین می‌گوید در حالی که ابعاد دیگر را نفهمیده است. پیامبر(ص) فرمودند: «فقد هَلَکَ و أهلَکَ» هم خودش نابود می‌شود و سقوط می‌کند و هم جامعه را منحرف می‌کند و افکار عمومی و مردم را، مردم که اطلاع دقیق ندارند می‌بینند یک آقایی آمد یا به اسم روشنفکر یا به اسم آخوند یا به اسم مداح یک چیزی گفت. مردم که نمی‌دانند این قضیه چیست؟ می‌گویند پس اسلام این است. نه آقا اسلام این نیست. اسلام هزارتا چیز است. یکی‌اش این است و این هم در ارتباط با آن‌هاست. این آقا برداشت یک چیز درجه 3 اسلامی را درجه 1 کرد. یک مقوله درجه 1 اسلامی را درجه 3 کرد. خودش حساسیت‌های شخصی این آقاست. بعد بیان و زبان این است که این بلد نیست حرف بزند. مگر هرکس هر چیز گفت درست بیان می‌کند؟ بله این روایت هست ولی معنی روایت این نیست تو گفتی، تو این‌طوری فهمیدی! اصلاً این‌طوری نباید گفت، این آیه را این‌طوری نباید معنا کرد. مسئله این آیه، اصلاً مسئله‌ای که این‌جاست مسئله این آیه نیست بلکه این مسئله به آن آیات مربوط است. این‌ها هندسه دارد. همین‌طور ذوقی! شب خواب می‌بینند و صبح بلند می‌شوند احساس تکلیف می‌کنند راجع به یک مسئله درجه 5 به اندازه مطلب درجه 1 در اصل توحید اظهار نظر می‌کنند و هرکس هم قبول نکند می‌گویند این کافر و فاسق است، این مشکل ذاتی دارد. نه آقا تو مشکل عقلی داری. یکی عصبانیت مزاج است با عصبانیت یک چیزی را می‌گوید. یکی شل مزاج و لیبرال مزاج است، اسلام لیبرالیزه را مطرح می‌کند. همین‌طوری. ما تک بُعدی و ناقص هستیم. فرمود کسانی که یک بُعدی مسائل را می‌بینند و افراط و تفریط می‌کنند بدانند هم خودشان را نابود می‌کنند و هم جامعه دینی را نابود می‌کنند. اجازه ندهید هر کسی هر وقت هر چی گفت هر جا هر جور گفت چون در حرف‌هایش عربی هست لابلای حرف‌هایش یک آیه یا یک حدیثی گفته، این دیگر اسلامی است! و اسلام فقط همین است! بلکه ممکن است این اسلام باشد ولی اسلام این نیست. این هم جزو اسلام هست ولی این اسلام نیست. چه چیزی را چه کسی بگوید؟ چه بگوید؟ با چه کسی بگوید؟ چطور بگوید؟ چه زمانی بگوید؟ به همین این سؤال‌ها باید جواب منطقی، عقلی- اخلاقی، و شرعی بدهید بعد وارد اظهار نظر بشوید. خیلی از چیزهایی که به عنوان فکر اسلامی، شیعی، دینی، اخلاق، معنویت، گفته می‌شود چه به عنوان نواندیشی دینی و چه به عنوان مقدس‌مآبی، خیلی از این‌ها حرف‌های خودشان است، یک بُعدی و گزینشی برخورد می‌کنند. البته نمی‌گویم همه.

فرمود که: «مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» هر کسی راجع به دین و قرآن یک چیزی بگوید و از او سؤال کنید که این حرف را از کجا آوردی؟ ادله‌تان کو؟ این که می‌گویید دین را گفته استدلال آن کو؟ کجای دین این را گفته؟ نمی‌تواند ارائه بکند. مشهورات! همین‌طور یک چیزی در تبلیغات شنیده! فرمود: «جاءَ یَومَ القِیامَةِ مُلجَما بِلِجامٍ مِن نارٍ» در قیامت، این طور افرادی که به اسم دین در جامعه حرف زدند، موضع گرفتند و چیزهایی پخش شد در حالی که علم نداشتند این‌ها را می‌آورند در حالی که افسار آتشین به دهان‌شان دهانه می‌زنند این‌طوری وارد محشر می‌شوند که چه کسی به تو اجازه داد که همین‌طور من‌درآوردی می‌بافی و با پز روشنفکری، نواندیشی دینی، نوگرایی یا با پز مقدس‌مآبی همین‌طور دین الکی از خودت می‌بافی؟ چرا این‌ها را بافتی؟ چرا جامعه را منحرف کردی و بعضی‌ها را بی‌دین کردی. بعضی‌ها با خواندن بعضی کتاب‌های مذهبی لامذهب شدند. بعضی‌ها بخاطر حضور در بعضی از مجالس مذهبی لامذهب شدند. یک چیزی از مادربزرگش شنیده و بچگی‌اش یک چیزی از توی مجالس زنانه یا مردانه شنیده، کل اسلام این، شده این. بعد می‌رود در یک رشته دانشگاهی پروفسور می‌شود هم خودش و هم بقیه خیال می‌کنند دانش دینی این در حد پروفسور است نمی‌فهمند در حد بچه کلاس دوم ابتدایی هم نمی‌فهمد. خودش هم نمی‌فهمد که نمی‌فهمد. باز اگر می‌فهمید که نمی‌فهمد به یک فکری می‌افتاد، نمی‌فهمد که نمی‌فهمد. می‌گوید من که در این رشته پروفسور هستم به همه چیز واردم حالا دین را نمی‌شناسم؟! بله آقا نمی‌شناسی. ابتدائیات مفاهیم دینی را نمی‌دانی. من همیشه در خانواده مذهبی بودم همیشه در خانه‌ام جلسه و روضه بوده، چراغانی نیمه شعبان بوده! خب بوده که بوده! جنابعالی در این مسائل نمی‌فهمی. خیلی الآن خیلی‌ها دارند در مسائل مختلف انقلاب قضاوت می‌کنند بخاطر این که یک چیزی یک وقتی از دهان یک کسی شنیدند و فکر کردند این موضع اسلام و انقلاب و مکتب است. فکر کردن این یعنی تشیع و اسلام. خب واقعاً این‌طوری نیست.

در دولت اسلامی، یکی از وظایف این است که اجازه ندهند هر آدم متحجر سبک مغز عصبی یا آدم روشنفکرنمای ظاهراً نواندیش مثلاً مدرن هرکس هرچه دلش می‌خواهد بگوید و بگوید تفسیر دین این است. البته دیکتاتوری دینی و استبداد دینی نباید باشد باید اظهار نظر کرد ولی اظهار نظر باید عالمانه، متخصصانه و مسئولانه باشد. آزاد اما مسئول. مسئولیت آن را باید بپذیری. ولی باید کاملاً آزاد و فضای باشد.

نکته بعدی این است که خود فهم دینی در دولت اسلامی، فرهنگ دینی، باسواد بودن هم کافی نیست باید مسئولیت‌پذیر و اهل خطر باشید. ببینید اگر به تعداد دانشمندان‌مان، دانشمندان حوزوی و دانشگاهی‌مان اگر آدم داشتیم خیلی از مشکلات جامعه حل می‌شد. مدرک دارد ولی آدم نیست! احساس مسئولیت نمی‌کند. درس دانشگاه یا حتی حوزه می‌خواند ولی برای اثبات خودش. خودش را می‌خواهد تثبیت کند. حالا اگر جامعه مذهبی باشد از ادبیات مذهبی استفاده می‌کند اگر لامذهب باشند از ادبیات لامذهبی استفاده می‌کند. آن‌ها برایش مهم نیست این‌ها وسیله و ابزار است. خودش را می‌خواهد تثبیت کند. قرآن که می‌فرماید یک عده‌ای از بین شما بروند تفقَه در دین کنند «... لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ ...». آیه انذار. "تفقّه" یعنی بروند دین را عمیق بفهمند نه سطحی. در عمق و استدلالی دین را بفهمند نه طوطی‌وار. مذهب خانوادگی نه، مذهب تحقیقی. می‌فرمایند یک عده‌ای بروید – چون همه گرفتار هستند همه نمی‌توانند بروند – از هر جامعه‌ای یک عده‌ای بروند تفقه کنند بروند استدلالی این مفاهیم را در عمق بفهمند. خب حالا فهمیدیم. شدی آیت‌الله، علامه، پروفسور، فوق مهندس شدی. سؤال بعدی، به سوی مردمت برگرد. توی برج‌هایت نرو، فاصله نگیر. حالا بین مردم و جامعه‌ات برگرد تو در برابر آن‌ها مسئول هستی. سوم؛ «وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ» (توبه/ 122)؛ مردم و جامعه‌تان را بشورانید. «ینذروا» انذار کنید. بگو چه خطراتی ما را تهدید می‌کند. «انذار» یعنی اخطار.

خب سه تا قید شد « لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ»، یک عده‌ای بروند دین را عمیق و استدلالی یاد بگیرند نه طوطی‌وار و ارثی، شناسنامه‌ای. دوم: «وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ» به سوی مردم برگردند و شفاف به آن‌ها مسائل و خطرات را بگویند و اخطار کنند که این‌جاها ما این اشکالات را داریم. سپس «إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ...» به سوی جامعه‌تان برگردید. خب این‌جا سه‌تا قید است. چه دانشگاهی و چه حوزوی. در دولت اسلامی باید مراقب بود این‌ها ابعاد فرهنگی دولت اسلامی است که دارم عرض می‌کنم. 1) کسانی که سواد در یک موضوع تخصصی ندارند چه دینی و چه غیر دینی، نباید این‌ها معیار بشوند و افکار عمومی را بازی بدهند، این کلاهبرداری علمی و فرهنگی است. استنباط و استدلال متفقّهانه و عمیق، نه سطحی. مذهب سطحی نه. مذهبی که از تو سه‌تا سؤال کنند نتوانی جواب بدهی نه. آقا شما شیعه‌ای؟ بله ما شیعه‌ایم؟ خب شیعه چیست؟ 12 امام و 14 معصوم از سر به ته می‌شماریم از ته به سر هم می‌شماریم! تاریخ تولدهایشان هم حفظ هستیم، میلادهایشان هم چراغانی می‌کنیم و عزاداری‌هایشان هم کل این ملت سیاهپوش می‌شود. نمی‌دانم پس این‌هایی که دزدی می‌کنند چه کسانی هستند! این‌هایی که ربا می‌خورند، این‌هایی که دروغ می‌گویند. خیانت جنسی می‌کنند. پوست همدیگر را می‌کَنند و از هم طلاق می‌گیرند پس این‌ها چه کسانی هستند؟ این همه آدم مذهبی داریم، این زندگی‌های لامذهبی برای کیست؟ این زندگی‌های لامذهبی را چه کسانی دارند می‌کنند؟ به سوی مردم خود برگرد. به کف جامعه برو، توی مشکلات برو، به مناطق گرفتار و فقیر و فاسد برو. وسط مشکلات برو. «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» برگرد و وقتی هم برمی‌گردی ساکت و ساکن نباش. دیدید بعضی‌ها هر کسی هر چه می‌گوید تأیید می‌کنند. بله شما درست می‌فرمایید! دیگری می‌آید ضد آن را می‌گوید می‌گوید شما هم درست می‌گویید! بعد سومی می‌آید می‌گوید بالاخره این درست می‌گوید یا این؟ می‌گوید اتفاقاً شما هم درست می‌فرمایید. تو می‌خواهی از این‌ها سواری بگیری. تو می‌خواهی سوار هر سه تای این‌ها بشوی. یادتان باشد این‌هایی که خیلی شما را تحویل می‌گیرند و همه را تحویل می‌گیرند این‌ها حقه‌بازند، با هرکس جلسه می‌گذارند از او تعریف می‌کنند! تو کلاهبرداری! مثلاً به یک جمعی می‌رسد می‌‌بیند همه مقدس و باحجاب هستند شروع می‌کند از ائمه و مذهب می‌گوید تقوا داشته باشید و... بعد فردا می‌رود یک جایی می‌بیند خیلی از ظاهرهایشان معلوم است که مردهایشان خیلی مذهبی هستند نه زن‌ها خیلی مذهبی هستند، بعد می‌بیند خیلی اهل حال هستند اهل فکر هم نیستند اهل حال هستند شروع می‌کند می‌گوید آزادی جوان‌ها! دخترها! پسرها! شاد باشید! بخندید! برقصید! این جمع دوم بی‌دین نیستند همین‌طوری الکی خوش هستند. یک جمع سوم می‌رود می‌بیند بی‌دین هستند اصلاً با اصل دین و قرآن مخالفند و آخرت را قبول ندارند. شروع می‌کند بله، ما باید از شر خرافات مذهبی خلاص بشویم و باید به سمت مدرنیته برویم! حالا همین‌طوری دارد می‌شمارد که این‌ها چند نفرند؟ چندتا رأی دارند؟ خب یک کسی به او بگوید که کلاهبردار تو دنبال حق نیستی! تو به فکر حقوق این‌ها هم نیستی، به فکر حقوق هیچ کدام از این سه دسته نیستی. تو از هر سه دسته می‌خواهی سواری بگیری. آقا نطق‌های شما را بعضی‌ها بروید بررسی کنید اصلاً آدم باور نمی‌کند این همان آدم است! فکر می‌کند او ضد این آدم است. همه را مچل می‌کنند! خب این‌ها خلاف فرهنگ دینی است. یا یک کسانی هستند که این‌ها بیشتر هستند. من هم در روحانیون دیدم که ریش‌هایشان را آنکاد می‌کنند و نگاه می‌کنند چه زمانی دوره چی هست و آرام راه می‌روند و سرهایشان را آرام می‌چرخانند و همین‌طور روشنفکران، چه از نوع دین‌نما و چه از نوع لامذهب، در هر دوره‌ای نگاه می‌کنند می‌فهمند که حق و باطل چیست، موضع نمی‌گیرند. خیلی جالب است! می‌دانند که سکوت کن تا بتوانی از هر دو طرف، از هر دوتا توبره بخوری! از ده تا توبره بخوری! سکوت. تو به یک چیزی عقیده داری چرا نمی‌گویی؟ در یک جلسه‌ای نشستی یک چیزی دارند می‌گویند من می‌دانم که تو قبول نداری چرا شرف نداری؟ یک عده‌ای شعور ندارند خب با آن‌ها باید راجع به شعور صحبت کرد. طرف گفت آقا نظرتان راجع به فلانی چیز چیست؟ گفت فلان چیز چیست؟ بعد به یکی دیگر گفت نظرتان راجع به فلان چیز چیست؟ او گفت نظر چیست؟! یک کسی می‌گوید اصلاً نظر چیست شعور ندارد باید با او اول راجع به اصل آن حرف بزنیم. یک کسانی که شعور دارند سواد دارند، سواد حوزه، سواد دانشگاه، ظلم می‌بیند حرف نمی‌زند. انحراف فکری و اخلاقی می‌بیند حرف نمی‌زند! منکر می‌بیند حرف نمی‌زند. چرا؟ می‌خواهد خودش را حفظ کند، نمی‌خواهد دین را حفظ کند، نمی‌خواهد مردم را یا حقوق مردم را حفظ کند. نه به فکر خداست نه فکر انسان است فکر خودش است. از این آدم‌ها زیاد هستند. خصوصی او را می‌بینند می‌گویند آقا قضایا این‌طوری است، این‌طوری است، می‌گوید بله بله، دوتا هم روی آن می‌گذارد! بعد همان فرد در جلسه عمومی. خب حرف زدن هزینه دارد یک چیزی می‌گوید می‌بیند اکثریت مخالفت می‌کنند بعد یک نگاهی به این آقا می‌کند، بالاخره یک چیزی بگو. این می‌بیند که رویش را آن طرف می‌کند. – این‌هایی که می‌گویم دیدم – یادداشت می‌دهی، یک چیزی بگو تو که از نظرت از من تندتر است پس چرا حرف نمی‌زنی، این‌جا حقوق مردم است، حق‌الناس است، حق‌الله است، ما این‌جا آمدیم باید از این‌ها دفاع کنیم. اشاره می‌کند که در جریانم! می‌دانم که این مسئله پیچیده‌تر از این است که شما می‌گویی! شما یک لایه‌اش را می‌بینی! ما شش لایه آن را داریم می‌بینیم! من می‌دانم آن پنج‌تا لایه دیگر چیست؟ به شغلت مربوط است، به حقوقت مربوط است، به اضافه حقوقت مربوط است، به این که دولت هم عوض می‌شود باز تو سر کار بمانی. بعضی از مسئولین را یادتان باشد رژیم عوض می‌شود ولی این‌ها باز هم خواهند بود! نه توی انقلاب فداکاری کرده، نه توی جنگ بوده، 8 سال در این مملکت جنگ بود تو کجا بودی؟ حتی اهواز هم نیامدی که بگوییم خط مقدم تو اهواز بود! من این‌ها را می‌شناسم. زمان انقلاب به آن‌ها می‌گفتیم که بیا نزدیک‌های 22 بهمن آمدند! در جنگ هر موقع گفتیم آقا نیرو کم است نیرو لازم است بیا. گاهی یک گردان مجبور است سه بار برود به خط بزند. می‌گفت ما وظایف مهم‌تری داریم شماها بروید ما باید پشت جبهه را نگه داریم! بعضی‌هایشان هم که مذهبی بودند می‌گفتند ما خودمان را برای آینده اسلام نگه داشتیم! آینده اسلام هم هیچ وقت نرسید! بعد معلوم شد که آینده خودش است! فقط 5 برابر چاق‌تر شد. بعد قبلاًها ریش‌های ژولیده داشت حالا ریش‌هایش را آنکاد می‌کند می‌زند. خانمش باحجاب بود حالا خانمش دیگر حجاب ندارد! یک زمانی مذهبی‌ها بودند چهارتا انگشتر داشتند من دیدم چهارتا انگشتر عقیق توی دستش بود می‌گفت این‌ها جا نمی‌شود، یقه‌ها یاد گرفتند همه این‌طوری می‌بستند. هرجا خطر بود نمی‌آمدند هر جا خدمت بود می‌آمدند! برای خدمت به مردم می‌آمدند منتهی یک شرط داشت اول باید بیشتر به خودش خدمت کند بعد مردم! ما در خدمت اهل بیت هستیم، بله در خدمت اهل بیت خودت هستی نه اهل بیت پیامبر! ریاکاری رایج شد. گفتند یکی وصیت کرد برای من به اندازه ده سال وضو بگیرید، نمازهایم را همه را خواندم! خب این‌طوری وقتی هدف به سمت ادا و ریا و نمایش رفت بعد آن‌هایی که اهل فداکاری هستند معمولاً زبان‌شان تلخ است. این را بدانید کسانی که برای انقلاب هزینه کردند، در جنگ، بعدش، این‌ها از کسی باک ندارند و تملّق کسی را نمی‌گویند این‌ها جلوی هر کسی ممکن است بایستند هزینه دارد او می‌گوید من که برای تو این کارها را نکردم. مادری که 4تا از بچه‌هایش رفته، برای کسی این کار را نکرده، اگر هم دفاع می‌کند باز بخاطر اعتقادات خودش دارد دفاع می‌کند. اما یک عده منافق ریاکار داریم که این‌ها هر دولتی عوض می‌شود نه این که حرف‌هایشان عوض می‌شود بلکه تیپ و قیافه‌شان هم عوض می‌شود! و متأسفانه این‌طور افراد در رده‌های حاکمیتی جا خوش کردند و خیلی از تصمیمات را این‌ها می‌گیرند. مدام رئیس‌جمهورها می‌آیند و می‌روند نماینده‌های مجلس می‌آیند و می‌روند، شوراها می‌آیند و می‌روند، بعضی جاها دیدید هرکسی می‌آید و می‌رود باز هم تغییری نمی‌کند؟ این دست این‌هاست. و این‌ها اصلاً ایدئولوژی ندارند، مکتب ندارند، این‌ها بوروکرات و تکنوکرات است و با هر فضایی خودشان را تطبیق می‌دهند درست عین آفتاب‌پرست، چنان تغییر رنگ می‌دهد که اصلاً باور نمی‌کنید فکر می‌کنید این از اول، همین‌طوری بوده است! این هم یک خطر، که آقا برگرد، اولاً تفقَه کن و دین را درست بشناس و چرت و پرت نگو.

یک روایت دیگر هم از امام باقر(ع) است که گرفتار این هم هستیم. می‌فرماید 3- 4تا دسته تیپ‌های روشنفکر و عالم هستند که این‌ها آدم‌های خطرناکی هستند بازی این‌ها را نخورید. «مَن طَلَبَ العِلمَ...» هرکس مُلا می‌شود، پروفسور می‌شود، باسواد می‌شود، مدرک پیدا می‌کند در دانشگاه یا حوزه، منتهی هدف او یکی از این‌هاست: - خوب گوش کنید – 1) «لیُباهِیَ بِهِ العُلَماءَ،» برود جلوی هم‌رشته‌های هم‌ردیفش پز بدهد. در روایت می‌فرماید یکی از مرض‌های علما و دانشمندان و روشنفکران این مرض حسادت است. کمتر دیده شده که پیش یک متخصصی برود و بگوید همکارانش آن‌ها خیلی می‌فهمند و با سواد هستند. وقتی می‌روند پیش او، راجع به یکی دیگر صحبت می‌کنند می‌گویند بله خب، ایشان هم خیلی خب! آقا فلان کتاب همکارتان یا هم‌درستان را در این موضوع دیدید؟ با اکراه می‌گوید بله چیزی نداشت، بیسوادند آقا!  یک وقت یک درد کمر شدیدی داشتم پیش 3-4تا دکتر متخصص رفتم حالا این که اطلاعات واحد می‌دادم عکس و آزمایش یکی بود توضیحات یکی بود، یکی گفت تکان نخور از این گردنبندها باید ببندی، همین‌جا استراحت کن فردا عملت کنیم چون وضعت خیلی خراب است! یکی دیگر همان عکس‌ها را دید گفت فقط باید روزی 2-3 ساعت بدوی و ورزش کنی، حالا به این کار ندارم این همه تناقض در مسائل مادی. می‌گویند قرائت‌های دین چرا این قدر تناقض دارد؟ چرا فقها و عرفا و فیلسوفان و مفسّران قرآن این‌قدر با هم اختلاف دارند؟ بابا پزشکی یک امر تجربی و حسی، با عکس و آزمایش و توضیح واحد، این‌طور متناقض می‌گویند. دوتا فوق تخصص. حالا من به این کاری ندارم. از هر کدام‌شان پرسیدم نظرتان راجع به فلانی چیست که من پیش ایشان هم بروم؟ گفت راستش را می‌خواهی یا... گفتم نه راستش را می‌خواهم، گفت آقا ایشان بیسواد است! ما چرا این‌قدر مریضیم؟ کم‌سواد هم نگفت، گفت بیسواد است! در بخشی از حوزه‌ای‌ها هم این مرض هست. به فلان فاضل که یک فضل معمولی دارد، مثلاً می‌گوییم آقا فلان مقاله ایشان را در فلان مسئله فلسفی یا فقهی دیدید؟ می‌گوید بله! زیاد دوستان زحمت نکشیدند آدم باید زیاد درس بخواند! سواد ندارد. فلانی چی؟ ایشان اصلاً شاگرد خودم بود! آقا ایشان شاگردهایش بیشتر شما هستند دو برابر شما شاگرد دارد می‌گوید شاگرد داریم تا شاگرد! کیفیت مهم است نه کمیّت! این حرف‌های عجیب و غریب را من هم در حوزه شنیدم هم در دانشگاه. این‌ها تازه روشنفکران ما و مربیان ما هستند. البته همه این‌طور نیستند من می‌خواهم بگویم در هر دوجا دیدم، نمی‌گویم همه این‌طورند، انسان‌های بسیار شریف، متواضع، واقعاً هم دیدم بعضی از فضلای درجه 1 و 2 را من می‌شناسم که نه این که بخواهد ادا دربیاورد هر وقت به او می‌گویم من واقعاً از فلان مقاله یا مطلب شما استفاده کردم چنان خودش را پایین می‌آورد و می‌گوید من این‌ها را از بقیه یاد گرفتم، اساتیدم گفتند. همین‌طور تهش چیزی از خودش نمی‌ماند. این آدم‌ها را هم ما داریم. در دانشگاه هم دیدم، در حوزه هم زیاد دیدم. می‌خواهم بگویم این مرض‌ها هم هست. نقل می‌کنند در حوزه، مرجع تقلید درجه اول شیعه در نجف، درس می‌داد یک روز یک طلبه فاضل جوان دیگری پای درس ایشان آمده که آن نفر دوم شیخ انصاری است. سر درس هی اشکال گرفته، نه اشکالات کلاس بهم ریختن و پز ... نه، اشکالات طلبگی به استاد می‌کند، یک جلسه، دو جلسه، سه جلسه، گعده بعد از درس. چند جلسه بعد، استادی که صدها شاگر دارد، روی منبر می‌رود و می‌خواهد درس را شروع کند بسم‌الله الرحمن الرحیم، می‌گوید تا امروز تدریس بر من بود و نشستن پای درس من هم بر شما. ولی از امروز پایین می‌آید و دست شیخ انصاری را می‌گیرد و می‌گوید ایشان از من دقیق‌ترند. از این به بعد کرسی درس من متعلق به ایشان است و من خودم هم گاهی برای استفاده می‌آیم. خب شما ببینید این کیست؟ او می‌آید می‌نشیند و خودش هم پای منبر می‌نشیند و می‌گوید این جلساتی که شما آمدید و اشکالاتی که به من کردید اشکالات بسیار عمیقی بود و بعضی‌هایش هم درست بود متوجه شدم شما درست می‌گویید. خب این می‌شود. می‌فرماید یک عده‌ای می‌روند دنبال علم، دانش، اما 1) «لیُباهِیَ بِهِ العُلَماءَ،» برای این که مباهات کنند و پیش بقیه دانشمندان و هم‌صنفی‌ها پز بدهند که ببخشید شما کدام دانشگاه درس خواندید؟ می‌گویند فلان جا، می‌گوید ولی من فلان دانشگاه درس خواندم. پایان‌نامه‌تان زیر نظر کی بود؟ می‌گوید آه! استاد راهنمای من فلانی بود. شما کدام دانشگاه در اروپا بودید؟ من در دوتا دانشگاه بودم، ‌تو یکی بودی من دوتا بودم! تیراژ کتابت چقدر بود؟ اوه! بله خب باید هم همین‌قدر باشد. نخندید! این‌ها الآن همه‌اش در دانشگاه‌ها و حوزه‌های ما هست. 2) «أو یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ،» یا یک کسی برود تخصص پیدا کند تا برود به آدم‌های معمولی عوام سربسر بگذارد و سوار آن‌ها بشود. این هم کلاهبرداری علمی در نوع دوم است. آن یکی جاه‌طلب، متکبّر، هیچ کس دانشمند نیست الا این، مخصوصاً بعضی از این‌ها که سواد معمولی دارند وقتی رئیس می‌شوند نظریه‌پرداز می‌شوند! 2) «أو یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ،» باسواد می‌شود اصطلاحات یاد می‌گیرد بعد می‌رود با آدم‌های سفیه و احمق، با خل و چل‌ها می‌نشیند در رسانه‌ها و فضاهای مجازی، این طرف و آن طرف بحث می‌کند که چی؟ که این اثبات بشود خب وقتی تو با یک مشت احمق طرف هستی خب معلوم است که تو دانشمند آن‌ها هستی! برای اثبات خودش جر و بحث بکند. 3) «أو لِیَصرِفَ بِهِ وُجوهَ النّاسِ إلَیهِ،» یا کسی که بخواهد هرجا می‌رود همه او را بشناسند و به او نگاه کنند. فلانی را دیدی؟ من توی خیابان او را دیدم! خب دیدی مگر او کی هست که حالا تو او را دیدی؟ او کی هست که او را دیدی برای یک کس دیگر تعریف می‌کنی؟ فرمودند کسانی که در حوزه یا دانشگاه دانشمند بشوند، هنرمند قوی‌ای بشوند برای این که پیش هم‌گروهی‌ها و هم‌صنفی‌هایشان خودفروشی علمی کنند، جاه‌طلبی کنند یا با افراد سفیه، نادان در جامعه سر و کار پیدا کنند و مدام با آن‌ها جدل کنند و بحث کنند یا کاری کنند که مشهور بشوند همه جا همه به این‌ها نگاه کنند و همه به آن‌ها اشاره کنند، تا می‌آید همه بگویند آی فلانی آمد! فلان‌جا بودم فلانی هم بودم. هدف‌تان این است. می‌روید توی حوزه هنر، علم، حوزه و دانشگاه، برای این که مشهور بشوید.

امام باقر(ع) فرمودند این سه دسته دانشگاه جهنمی‌اند. این‌ها را گوش کنید خیلی خطرناک است «فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار» جایگاه خودشان را در آتش این‌ها آماده کردند و آماده کنند جهنمی‌اند. بعضی‌ها این‌طوری ترجمه می‌کنند این «مقعد» را «فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار» فکر می‌کنند در مقعدشان آتش می‌کنند! نه، این مقعد به معنای ماتحت آدم نیست. «مقعد» یعنی جایگاه، یعنی جایی که می‌نشینیم. «فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ فی النّار» یعنی نشستن‌گاهش را در جهنّم فراهم دیده است. لذا خیلی نترسید.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha